امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب
قمپز
شلوار فلاش قاف ماشین !
گفت: یکی از همراهان فتنه که به خاطر بی اهمیت بودنش هیچکس به او توجهی نمی کند گفته است؛ «تا پای جان ایستاده ایم و هرگز عقب نشینی نمی کنیم»!
گفتم: بهش بگو، کوتاه بیا! شیرنارگیلت از دهن میفته!
گفت: حالا معلوم نیست چه کسی به فکر ایستادن و نشستن و حرف زدن اوست که اینجور قمپز در میکنه؟!
گفتم: یارو وارد مطب دکتر شد و گفت؛ آقای دکتر! مدتیه که هیچکس به من محل نمیذاره و انگار نه انگار که من هم هستم! دکتر نگاهی به او کرد و به منشی اش گفت؛ نفر بعدی!
گفت: سایت جرس وابسته به ماسون های لندن نوشته است؛ «رخدادهای این روزها نشان می دهد که برخی محافل در پی حذف خاتمی از عرصه سیاسی کشور هستند.»
گفتم: سایت وزارت خارجه اسرائیل هم دو روز قبل با نگرانی و عصبانیت، همین موضوع را بدون کم و کاست اعلام کرده و خروش ده ها میلیونی مردم علیه سران فتنه را «تصمیم برخی محافل خاص»! نامیده بود.
گفت: یعنی هنوز نفهمیده اند که توده های عظیم مردم از مدت ها قبل خاتمی و موسوی را به جرم آنهمه وطن فروشی و جنایت، نه فقط از صحنه سیاسی کشور حذف کرده اند بلکه در انتظار محاکمه و مجازات آنها هستند؟
گفتم: اسرائیلی ها که می دانند چی شده ولی دارند به سران فتنه و بهاءالله مهاجرانی و کدیور افندی و سایر اجق وجق هایی که استخدام کرده اند، دلداری می دهند.
گفت: حیوونکی ها چی فکر می کردند، چی شد؟! چه وعده ها بهشون داده بودند و...
گفتم: یارو به مامانش گفت؛ مامان جون! توی یک جیب شلوارم، دویست هزار تومن پول نقده و توی اون جیب شلوارم، چند تا چک پوله، مامانش داد زد گفت؛ فلان فلان شده، مرده شورتو ببرن! شلوار بابات رو پوشیدی!
گفت: یکی از کاربران سایت فیس بوک خطاب به سران فتنه نوشته؛ ما هواداران را بدبخت و بیچاره کرده اید ولی خودتان راست راست می گردید و لف لف می خورید و قاه قاه می خندید!
گفتم: سران فتنه که فلک زده تر از هوادارانشان هستند.
گفت: همین یارو نوشته؛ ما را بگو که با طناب پوسیده چه کسانی وارد چاه شدیم.
گفتم: دروغ میگه، می دونستند که در جریان فتنه به اتفاق سران فتنه و دستجمعی به طناب مشترک و سه رشته آمریکا و انگلیس و اسرائیل چسبیده بودند.
گفت: کاربر فیس بوک در پایان نوشته؛ کاش وقتی مغازه ها را آتش می زدیم، می فهمیدیم که داریم چه آتشی به جان خودمان می اندازیم!
گفتم: حیوونکی!... آسمون رعد و برق می زد، یارو دستش رو گذاشته بود زیر چونه اش و لبخند می زد. بهش گفتند این چه حالتی است؟ گفت؛ مگه نمی بینی آسمون میخواد از من عکس بگیره که فلاش می زنه!
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: زهرا رهنورد در مصاحبه با شبکه تلویزیونی عربستان سعودی- العربیه- گفته است که مقامات قضایی ایران به زودی موسوی را دستگیر می کنند!
گفت: همین پیرزن اصلاحات در تاریخ 3/3/89 در مصاحبه با سایت ضد انقلابی «خودنویس» گفته بود «من در انتخابات 88 کنار موسوی قرار گرفتم تا از این فرصت برای بیان و انتشار دیدگاه های خودم استفاده کنم»!
گفتم: اتفاقا یکی از سایت های ضد انقلاب هم با استناد به همین مصاحبه زهرا رهنورد، نوشته است؛ همسر موسوی آرزو می کند شوهرش بازداشت شود تا از غیبت او برای مطرح کردن خودش استفاده کند.
گفت: چه عرض کنم؟! بعضی ها عجب دنیایی دارند؟!
گفتم: ثروتمند نزول خواری که در بستر یک بیماری سخت افتاده بود، متوجه شد که همسرش مشغول نامه نوشتن است. با عصبانیت گفت؛ حتما برای فامیلت نامه می نویسی که بیایند و بعد از مرگ من اموالم را غارت کنند. همسرش گفت؛ نه عزیزم! این حرفها چیه؟ و بعد از چند دقیقه رو به شوهرش کرد و پرسید؛ راستی! قبر با «قاف» است یا با «غین»؟!
گفت: یک سایت همسو با سایت جرس فاش کرد که وزارت خارجه انگلیس تصمیم گرفته انعکاس برخی از اخبار و گزارش ها را از «بی بی سی» به سایت جرس منتقل کند.
گفتم: چرا؟! کدام بخش از اخبار و گزارش ها را؟!
گفت: این سایت می نویسد؛ انتشار برخی گزارش ها درباره ایران به اعتبار بی بی سی شدیدا لطمه زده و قرار است این نوع اخبار و گزارش ها را سایت جرس منتشر کند تا اعتبار بی بی سی آسیب بیشتری نبیند.
گفتم: حیوونکی این بهاءالله مهاجرانی چند تا لیوان شیر خر خورده حالا باید تا آخر عمر کولی بدهد و این و آن سوارش بشوند.
گفت: راستی خبر داری که بعد از دومین سفر کدیور به اسرائیل، مدیریت مهاجرانی برعهده کدیور است.
گفتم: پس بگو چی شده؟!
گفت: چی شده؟!
گفتم: یارو که یک عمر با ماشین های سواری که فرمانشان سمت چپ است رانندگی کرده بود وارد انگلیس شد و اجباراً با اتوموبیل های انگلیسی که فرمانشان سمت راست است رانندگی می کرد. ازش پرسیدند، در رانندگی با این ماشین ها مشکلی نداری؟ گفت؛ نه! فقط وقتی می خوام به بیرون تف کنم می افتد تو صورت بغل دستی ام!
Design By : Pichak |